نكته سي و يكم:
تاثير نماز بر سلامت جسمي كودكان:
و أمر اهلك بالصلوه واصطبر عليها
و خانواده ات را به نماز و صبر نمودن بر آن امر كن
( سوره مباركه طه ـ آيه شريفه 132 )
پزشكان اطفال ضرب المثل مشهوري بدين مضمون دارند كه “ كودكان ” هرگز بزرگسالان كوچك نيستند. بدين معنا كه عوالم رواني وحتي جسمي كودكان به كلي متفاوت از بزرگسالان است و جا دارد حتي آنها را نوع ديگر از انسان به حساب آوريم و در بعد بررسي فوايد پزشكي نماز ، نكات متعددي را به سلامتي كودكان ، جداي از بزرگسالان اختصاص دهيم. اما از آنجا كه بنا را بر اختصار گذاشته اين تنها طي دو نكته و به گونه اي فهرست وار ، از برخي تاثيرات مستقيم و غير مستقيم نماز بر سلامت جسمي و رواني كودكان ، سخن مي گوييم .
سلامت كودكان ، از آرزوها و ايده آلهاي همه جوامع بشري است و از اين رو مجامع بين المللي متعددي با قصد حمايت از سلامتي و كمك به پيشرفت كودكان ، بوجود آمده اند . اما آنچه كه كمتر مورد توجه همه اين مجامع بوده است ، شايد توجه به نقش بي نهايت عميق دستورات ديني در ايجاد سلامتي اطفال باشد .
بعنوان مثال حدود دو دهه پيش ، مجامع علمي جهان ، شيرمادر را براي شيرخواران ، بي كفايت تشخيص دادند و اقدام به تهيه شير خشكي كه گمان مي بردند ، مفيدتر از شير مادر است ، نمودند و انواع و اقسام شير خشك را با تبليغات وسيع بر له آنها و عليه شير مادر ، به بازار فرستادند ، اين در حالي بود كه از قرنها پيش در آيات استوار قرآن از جمله آيه شريفه 233 از سوره مباركه بقره و آيه 12 از سوره مباركه لقمان ، چند بار تاكيد بر استفاده از شير مادر ، آن هم تا دو سال شده بود . با اين وجود بسياري از مادران ( از جمله حتي مادران مسلمان ) ، گول تبليغات علمي را خوردند و به كودكان خود به جاي حياتي ترين و سلامتي بخش ترين ماده غذايي كه توسط آفريدگار هستي توليد و توصيه شده بود ، شير خشك بي خاصيت و بسيار مضر ساخت انسانها را خوراندند .
اما با پيشرفت بيشتر دانش و تجهيز بيشتر آزمايشگاههاي علمي ، چند سال بعد برخي برتريهاي شير مادر ،روشن شد و اين بود كه دامنه تبليغ عليه آن محدود تر شد و علم نسبي بشر اعلام كرد : “ شير مادر ، تا حداقل 6 ماه مفيدترين ماده غذايي براي كودكان است ” كه اين دستور نيز هنوز ، با دستور قرآني ، كمي متناقض به نظر مي رسيد ، تا اين كه آخرين تلاشهاي بشر براي شكافتن هر چه بيشتر محتويات شير مادر و شناسايي اجزاي آن به نتيجه رسيد و كار بدانجا كشيد كه سرانجام در سالهاي اخير ، علم به اين حقيقت اعتراف كند كه : شير مادر ، آن هم تا دو سال ، ضروري ترين ، اساسي ترين و حيات بخش ترين نياز كودك به شمار مي آيد و محروميت كودك از شيرمادر ، او را در معرض طيف بسيار وسيعي از بيماريهاي جسمي و رواني ، قرارمي دهد . و آيات شكوهمند قرآن و فرمايشات معصومين (علیه السلام) در اين مورد همچنان استوار و درخشان بر جاي خود بود .(69)
با اين قياس ، مي توان نتيجه گرفت وقتي كه يكي از ساده ترين دستورهاي قرآني غنايي تا بدين حد مثلا “ در تامين سلامت كودكان دارد ، دستورات مؤكد و مكرر آن ( مثل نماز ) ديگر تا چه پايه اي مفيد و سودمندند .
واقعيت اين است كه سودمندي “ نماز در سلامت جسمي كودكان ، بوضوح قابل مشاهده است . از جمله اين كه با پايبندي به نماز در جامعه مي توان به راحتي با آن گروه از بيماريهاي مادرزادي بسيار شايع در نوزادان كه بر اثر فسادهايي مانند اعتياد ، الكليسم ، بيماريهاي مقاربتي و .. بوقوع مي پيوندد ، وداع نمود .
“ كودك آزاري “ كه بخش مهمي از علل بستري و مراجعه كودكان به مراكز پزشكي و روانپزشكي را تشكيل مي دهد ، در پرتو نماز و در جامعه نمازگزار ، بي معني به حساب مي آيد . عفونت هاي گوناگوني كه در كودكان ايجاد بيماري مي كنند توسط نماز تعديل مي شوند بعنوان مثال به اثبات رسيده است كه بخش مهمي از مرگ و مير نوزادان در بدو تولد به دليل تماس با بدن آلوده اطرافيان ( از جمله دستهاي آنها ) است . كه طهارت دائمي ناشي از نماز مي تواند يك عامل مهم پيشگيري از اين قبيل مرگها باشد . كه اگر به اين قبيل مثالها ، فوايد ديگري ناشي از زندگي يك كودك ، درر خانواده هاي مذهبي را ، اضافه بكنيم ، مثلا “ به سنت حسنه ختنه اطفال ، كه خطر عفونتهاي ادراري را در آنها تا يكصد برابر ، كاهش مي دهد و يا عادت پيدا كردن به مسواك و .. را اضافه نماييم خواهيم ديد كه چگونه تعاليم اسلامي ، كودكان را در معرض سلامتي جسماني قرار مي دهد. يا اين كه آموزش وضو به كودكان ، كه در واقع نوعي آموزش پاكيزگي و طهارت به آنهاست و از آنجا كه بخش عمده اي از بيماريهايي عفوني شايع در اطفال از جمله حصبه ( تيفوئيد ) ، فلج اطفال ، هپاتيت A و .. از طريق مدفوعي ـ دهاني ( Fecal - Oral) انتقال مي يابند ، مي توان با بهره از طهارت ناشي از نماز ، از ميزان بروز و شيوع اين بيماريها به شدت كم نمود ، همانطور كه امروزه در ممالك پيشرفته غربي ، آموزش شستن دستها قبل از صرف غذا ( كه اتفاقا “ با اوقات نماز ، تقريبا ” مقارنت دارد ) از اصول اوليه اي است كه به اطفال ، در مدارس ابتدايي ، آموزش داده مي شود .
علاوه بر محاسن جسمي بسيار متعددي كه از زندگي يك كودك در يك خانوداه مومن و نمازگزار ، براي او حاصل مي شود ( از جمله اين كه مادر با تقوي و مومن كودك ، با اقتداي به قرآن و سخن معصومين (علیه السلام) كودكش را تا دو سال كامل شير مي دهد و اين وظيفه بي نهايت بزرگ را به بهانه هاي پوچ و واهي ، از جمله اشتغال در بيرون منزل و .. رها نمي كند و در نتيحه كودك خود را در مقابل طيف بسيار وسيعي از بيماريهاي مرگبار جسمي و رواني و انحرافات و اعتيادات و .. در آينده ايمن و واكسينه مي كند ) (70) . مي توان بدين نكته مهم نيز توجه نمود كه ملكه شدن عادت حسنه نماز ،در كودك صرفنظر از عظمتهاي عبودي بيشمار آن و صرفا ” از ديدگاه پزشكي ، به خاطر محاسن بهداشتي و طبي بيشماري كه بر نماز مترتب است ( و ما به قسمت كوچكي از آنها در اين مجموعه مقالات اشاره كرده ايم ) سبب خواهد شد كه همه اين محاسن بيشمار در آينده ،كودك را همراهي كند و او را در راه ساختن زندگي سالم و موفق ياري دهد .
نكته سي و دوم:
تاثير نماز ، بر سلامت رواني كودكان:
رب اجعلني مقيم الصلوه و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء
پروردگارا ! من و فرزندانم را اقامه كنندگان نماز قرار ده و دعاي مرا قبول فرما .
سوره مباركه ابراهيم ـ آيه شريفه 40
عبارت مشهور العلم في الصغر ، كالنقش في الحجر ( دانش در كودكي ، مانند نقش پايدار در سنگ است ) ، امروزه با پيشرفت دانش پزشكي و روانپزشكي و بخصوص با پيدايش روانكاوي توجيه كامل علمي پيدا كرده است .
روانشناسي مدرن ، با تداعي از مكتب روانكاوي فرويد و نظريات ژان پياژه ، جان باولف و بسياري از دانشمندان ديگر ، به ما مي گويد كه مهمترين دوران زندگي بشر كه بوجود آورنده شخصيت نهايي او ، خواهد بود ، دوران كودكي است . بر اين اساس هر قدمي كه در جهت ايجاد سلامت رواني اطفال برداشته شود ، به نوبه خود سبب ايجاد جامعه اي سالم و موفق خواهد شد .
اما بزرگترين موهبتي كه ممكن است در جهت ايجاد سلامت رواني نصيب يك طفل نورسيده گردد ، پاي گذاشتن او در خانواده اي مومن و نمازگزاراست .
تعاليم آيين حيات بخش اسلام كه حتي كوچكترين مسائل بشري را بدون پاسخ نگذاشته است ، از همان بدو تولد نوزاد براي او برنامه ها و روشهاي متعددي دارد ، كه عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت هميشگي انسان است .
از جمله در بعد سلامت رواني ، آيين اسلام به والدين و بخصوص پدر ، مؤكدا حكم كرده است كه مثلا نام نيك بر بچه بگذارند (71) و امروز علماي روانشناسي متفقا به اين نتيجه رسيده اند كه چگونه نام يك كودك در شكل گيري شخصيت او ، تاثير گذار است و چگونه يك نام بد ممكن است موجبات تحقير كودك ( مثلا تمسخر او توسط همسالان ) و در نتيجه تزللزل شخصيتش گردد و يا هنگاميكه روانكاوي در قرن بيستم ، حكايت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسي در وجود اطفال مي كند . آن گاه مفهوم عميق آن بخش عظيم از احاديث و روايات معصومين (علیه السلام) كه مثلا بوسيدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5 ، 6 سالگي منع كرده اند ، يا اجازه نداده اند كودك برهنه در كنار كسي بخوابد و . روشن مي شود .(72)
در هر صورت كودكي كه در خانواده مومن و نمازگزار بدنيا مي آيد و زمزمه حيات بخش اذان و اقامه در گوش راست و چپش نخستين نغمه زندگي او مي گردد ، كودكي است كه گام در مسيري سعادت بخش گذاشته است .
تغذيه كودك تا دو سال بوسيله شير مادر و بهره مندي كامل او از آغوش پر مهرش ، كه يك موهبت اسلامي است به او ايمني محير العقولي در مقابل بخش عظيمي از بيماريهاي رواني مي بخشد ، مثلا احتمال اضطراب يا افسردگي كه بر اثر جدايي از مادر به وقوع مي پيوندد ، بسيار كم مي شود. با اين كه امروزه روشن شده است اكثر كساني كه به دام مهلك اعتياد گرفتار مي آيند كساني هستند كه در كودكي ، از شير و آغوش مادرانشان محروم بوده اند .(73)
شيوع اسكيزوفرني كه خطرناكترين و مهلك ترين بيماري در روانپزشكي است در بچه هاي خانواده هاي مسلمان و نمازگزار به شدت كاهش دارد ، چرا كه علم امروز ثابت كرده است كه بروز اسكيزوفرني ، ارتباط معني داري با وجود سيستم زن سالاري در اداره خانواده ها دارد (74) ،كه مسلما در خانواده هاي نمازگزار ، با رعايت اصول درخشان قرآني ، از قبيل
( الرجال قوامون علي النساء) و رد صريح و قاطع سيستم شوم زن سالاري ، قدم بزرگي در جهت كاهش ميزان ابتلا به اين اختلال برداشته مي شود .
همچنين درباره آثار مثبت و متعدد ، قانون مؤكد اسلامي مبني بر آزاد گذاشتن كامل كودكان تا سن 7 سالگي و پرهيز از تنبيه و ايجاد محدوديت ننمودن براي آنها ، مي توان تعمق بسيار نمود .
هر چند كه درباره تاثير زندگي كودك ، در يك خانواده نمازگزار در كاهش ميزان ابتلاي او به عوارض رواني ( كه از آثار غير مستقيم نماز بر سلامت رواني اطفال است ) بسيار مي توان سخن گفت و بخصوص به تاثير نماز در اختلالات رواني مختص اطفال كه بخش قابل توجهي از كتب روانپزشكي را تشكيل ميدهند ، اشاره كرد ، اما از آنجا كه بنا را بر اختصار گذاشته ايم ، اين بررسي را به فرصت ديگري موكول مي كنيم و به همين نكات مختصر كه فهرست وار اشاره نموديم ، بسنده مي نماييم.
اما بعد ديگر ، تاثيري است كه نماز به طور مستقيم بر حالات رواني اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود كودك حاصل مي شود .
شروع نماز در سنين كودكي ، سبب مي شود كه او اين صفت حسنه را به صورت يك عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود ، ملكه نمايد و جزو برنامه هاي هميشگي زندگي خود ، قرار دهد و در نتيجه از همه فوايد مترتب بر نماز ، در بعد سلامت رواني ( كه به برخي از آنها در اين مجموعه مقالات اشاره شده است ) در آينده برخوردار گردد.
بعلاوه با شروع نماز در دوران كودكي ، مفاهيمي مثل خدا و مذهب و دستوراتي مثل تعاليم اسلامي ، چنان در ذهن پذيرنده و شفاف كودك كه هنوز سنگيني و تيرگي گناهان صفحه وجود او را ( در واقع ظرفيت هاي فكري و مغزي او را ) آلوده نكرده است ، جاي مي گيرد ، كه امكان شكاكي در اين مقولت در آينده و نشخوارهاي منفي بافانه فلسفي ، كه سر منشاء ماده گرايي ها و دنيا طلبي ها و بسياري از بيماريهاي روحي و رواني است ، بسيار كاهش مي يابد .
اين نكته بخصوص بايد مورد توجه خانواده هايي قرار بگيرد كه با وجود آن كه خود را مسلمان ميدانند اما وقتي كه فرزندشان به سن تكليف مي رسد او را به بهانه اين كه :
هنوز خيلي كوچك است ! به خواندن نماز تحريك نمي كنند. اين مسئله كه با كمال تأسف به خصوص در مورد دختر بچه ها كه سن تكليف آنها پايين تر است ( 9 سالگي ) ، شيوع بيشتري دارد ، مسبب عوارض مخرب بسياري در آينده كودك خواهد شد .
در حقيقت پدر و مادراني كه با دلسوزي ساده انديشانه ، فرزند خود را به برپاداري نماز تحريك نمي كنند ، خيانت بزرگي از جهت محروم نمودن كودك خويش از اين نعمت بزرگ مرتكب مي شوند چرا كه به اين ترتيب گويي به آلودگي كودك خويش ، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختيها و بيماريهاي جسمي و رواني ، رضايت داده اند و او را به خسارت سنگين در دنيا و آخرت ، محكوم نموده اند .
و به همين دليل است كه آيين مقدس اسلام و بخصوص ائمه بزرگوار شيعه (علیه السلام) با توصيه هاي مؤكد مسلمانان را به آموزش مرحله به مرحله نماز ، به كودكان فرا خوانده اند و حتي با اين كه از مجازات ها و تنبيهات بدني در مورد كودكان ، بخصوص قبل از 7 سالگي ، منع نموده اند در مورد تحريك به نماز گاهي امر به تنبيه كودكان فرموده اند. در اين مورد در حديثي معتبر از حضرت امام صادق (علیه السلام) آمده است كه فرمودند : چون پسر ، سه ساله شود ، پدر و مادر به او مي گويند كه : هفت مرتبه بگو لا اله الا الله و چون سه سال و هفت ماه و بيست روز ، از عمرش بگذررد ، به او ميي گويند كه هفت مرتبه بگويد : محمد رسول الله ، پس چهار سالش تمام شود به او مي گويند كه هفت مرتبه بگويد : صلي الله علي محمد و آله پس چون پنچ سالش تمام شود او را وا مي دارند ، كه خدا را سجده كند .
اما چون شش سالش تمام شود . نماز به يادش مي دهند و به نمازش ميدارند و چون هفت سالش تمام شد ، وضو را به او ياد مي دهند و امر به نماز مي كنند او را و چون نه سال تمام شود و وضو و نماز را بخوبي به او مي آموزند و بر ترك وضو و نماز كنك بزنند . پس چون كودك وضو و نماز را ياد گرفت ، خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزيد .(75)
مفاهيم عميق اين حديث از جمله اين كه اقامه نماز پس از اقرار به توحيد و نبوت ( كه اساسي ترين اصول اعتقادي اسلام هستند ) قرار گرفته و اين كه عمل به اين حديث ضامن آمرزش پدر و مادر تلقي شده است ، بايد به دقت مورد توجه خانواده ها قرار بگيرد .
نكته سي و سوم:
تاثير نماز بر تلقين هاي سازنده رواني:
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم):
الصلوه قربان كل تقي
نماز وسيله نزديكي با تقوايان به خداست
تلقين از گذشته هاي دور تا عصر حاضر ، از پر راز و رمزترين و شگفتي بر انگيزترين ، پديده هاي انساني ، به شمار مي آمده است و از جمله مواردي است كه منطق و دانش بشري حتي در عصر انفجار علوم هنوز به توجيه كامل علمي تعريف مي شود ، كه سبب پذيرش از روي اعتقاد يك پيشنهاد مي شود ، بدون آن كه زمينه منطقي مناسب براي چنين پذيرشي موجود باشد . (76)
تلقين به روشهاي مختلف ممكن است ،انجام پذيرد. مثلا ممكن است از طرف شخصي به شخص يا اشخاص ديگر و يا حتي گاهي به صورت خود بخود انجام بپذيرد .
در هر صورت در قاموس تلقين كلمه نه وجود ندارد و بوسيله آن تقريبا هر كار غير ممكني ، ممكن مي نمايد . گاه حتي بر اثر تلقين چنان آثار و نتايج شگفت انگيزي پديد مي آيد ، كه سبب مي شود برخي پديده هاي مربوط به آن به امور غيبي نسبت داده شود و اين موضوع گهگاه مورد سوء استفاده عده اي سودجو و فرصت طلب قرار گرفته است تا بوسيله آن خود را اشخاصي مقدس و مرتبط با غيب و ماوراء الطبيعه معرفي نمايند .
بعنوان مثال مي توان به جلسات عجيب و غريب احضار ارواح اشاره نمود كه با كمال تاسف در سطح كشور اسلامي ما و حتي در بين قشر روشنفكر و مسلمان ، طرفداران بسياري پيدا كرده است . حال آن مسائلي كه طرفداران اين عمليات مسخره ( كه بوسيله حركت يك استكان يا نعلبكي بر حروف درج شده روي يك ميز چوبي صورت مي گيرد !؟! ) آن را جزو مسائل عجيب و خارق العاده مربوط به احضار ارواح ! مي دانند ، از ساده ترين و پيش پا افتاده ترين مسائل قابل توجيه با پديده تلقين است : هر يك از شركت كنندگان در جلسه احضار ارواح بوسيله تلقين به خود و البته به صورت ناخودآگاه اطلاعاتي را ضمن حركت استكان بر حروف روشن مي سازد . كه ديگران به كلي از آن بي اطلاع بوده اند در نتيجه شخص با اين كه بر اثر تلقين نمودن به خودش ، شخصا و ناخودآگاه اطلاعات خصوصي خويش را افشا كرده است ، اين اثر را به روح نسبت مي دهد. در نتيجه اين شخص به صحت موضوع احضار ارواح اعتقاد شديد پيدا مي كند تا جائيكه همه پيشگوئيهاي روح به اصطلاح حاضر شده ! را در مورد آينده نيز باور مي كند و هيچ بعيد نيست كه مثلا اگر روح پيشگويي كند كه : فردا پاي تو خواهد شكست ! شخص چنان به خود حتمي بودن وقوع پيشگوئي روح را تلقين نمايد كه در كمال تعجب اطرافيان ، فرداي آن روز پايش بشكند !؟! و در اثر اين باز هم بازار تبليغ براي قضيه و تلقين صحت آن گرمتر شود و معمولا در اين جلسات يك آدم سودجو و شارلاتان هم پيدا مي شود كه گهگاه خود را بعنوان مديوم هم جا مي زند و ضمن اين كه ته دل به ريش بقيه حضار مي خندد و در مواقعي كه نياز به پيشگويي از آينده مي شود ، يا تلقين هاي ايجاد شده در حاضرين به حدي نيست كه منجر به حركت استكان شود ، شروع به حركت دادن آن هر طور كه خودش دلش بخواهد مي كند.
علاوه بر اين قبيل مثالها سودجويي از پديده تلقين ، در طيف گسترده اي از فعاليتهاي بشري ، از تلقين يك فرد و عقيده خاص گرفته ، تا تبليغات مختلف مثل تبليغات تجارتي ( كه در همه اشكال خود فقط بر قدرت تلقين تكيه دارند ) (77) را در بر مي گيرد .
در اين مورد سوء استفاده از تلقين بخصوص در مورد مسائلي كه ادعا مي شود جنبه غير مادي و ماورائي دارند ، همانطور كه ذكر كرديم به كرات به چشم مي خورد و گاهي هم به صورت بازاري براي خالي كردن جيب افراد ساده انديش در مي آيد. مثلا يك جنبه مهم ديگر از تلقين كه در آن مسائل مربوط به هيپنوتيزم مطرح است و گهگاه با تسخير اراده افراد سبب پرده دري هاي شوم و افشاي رازهاي شخصي افراد مي شود و درست به همين دليل است كه اين قبيل امور ، مثل هيپنوتيزم از سوي بسياري از فقهاي بزرگوار شيعه ( جز در مواردي كه ضروريات درماني ايجاب مي كند ) حرام اعلام شده است .
اما تلقين همان قدر كه مي تواند مورد سوء استفاده قرار گيرد و مسبب ضرر رساندن به مردم بدليل تحريف اذهان آنها از حقيقت يا كشف اسرار آنها و .. گردد ، مي تواند در موارد بسياري بعنوان يك پديده مفيد ، مورد استفاده و بهره برداري قرار بگيرد . و اين امر با توجه به آنچه كه پيرامون قدرت شگرف تلقين در ممكن نمودن غير ممكن ها گفتيم ، تحقق مي پذيرد و اين قبيل تلقين ها كه در جهت شيرين كردن زندگي انسان و موفق نمودن او در كارهايش ( مثلا در جهت اهداي سلامتي به او ) به كار برده مي شوند را مي توان تلقين هاي سازنده رواني ناميد .
بعنوان مثال چنانچه فرد دائما به خود تلقين كند كه آدم بيمار يا بدبختي است ، ديري نمي پاييد كه بدبختي و مرض زندگي او را پر مي كند ( تلقين مخرب رواني ) اما اگر شخصي دائما به خود بگويد كه من فرد سالم و نيرومند و خوشبختي هستم ديري نمي پايد كه خود را خوشبخت ترين و سالمترين فرد روي زمين احساس مي كند . (78)- در اين مورد گاهي حتي خود غربيان ، پا را از دايره معقولات هم فراتر نهاده اند و حتي ادعا كرده اند كه آدمي كه در هفت آسمان يك ستاره هم ندارد و حتي ته جيبش يك پول سياه هم پيدا نمي شود ! اگر چند روزي دائما به خود تلقين نمايد كه من پولدارترين و سرمايه ترين آدم روي زمين هستم ، ديري نمي پايد كه در گنجهاي آسمانها و زمين بر روي اين آدم آسمان جل باز مي شود و در مدت كوتاهي تبديل به يك كاپيتاليست تمام عيار مي شود !؟! (79)
توجيه علمي و پزشكي نيز در اين قبيل موارد ، بدين صورت بيان مي شود كه تلقين دائمي و توجه مداوم به سلامت و خوشبختي و يا حتي ثروتمند شدن در يك شخص باعث مي شود كه به زبان روانشناسي برخي استعدادهاي نهفته او ( كه در ضمير ناخود آگاهش پنهان هستند ) و به زبان پزشكي برخي ناقل هاي عصبي (80) بخصوص ، كه غير فعال بوده اند . بر اثر توجه و تلقين ( اثر قشر مغز و اراده ) پيدا و فعال شوند و آن شخص را به سمت سلامتي و خوشبختي هدايت كنند يا شم اقتصادي او را شكوفا سازند و مسبب موفقيت او در جهت ثروتمند شدن گردند .
با اين اوصاف بديهي است كه هر چه شخص از درجه تلقين پذيري بالاتري برخوردار باشد ، انواع تلقين از جمله اين قبيل تلقين هاي سازنده رواني كه منجر به موفقيت او مي شوند به نحو موثرتري عمل مي كنند .
از طرفي ، علم و تجربه ثابت كرده اند كه انسان در برخي حالات خود ، از درجه تلقين پذيري بالاتري برخوردار مي شود ، به عنوان مثال در اوج فلسفه هيپنوتيزمي ( سومنامبوليزم ) انسان در شرايطي قرار مي گيرد كه حتي اگر به او تلقين كنند كه مثلا آتش سيگار دست تو را هرگز نخواهد سوزاند ، اين تلقين چنان مي كند كه شخص هرگز متوجه سوختن شديد پوست و عضلات دست خود ، نخواهد شد . ( البته بايد توجه داشت كه اين مثال ربطي به تلقين هاي سازنده رواني ندارد) اما بايد ديد كه انسان در اوضاع معمولي در چه حالاتي مي تواند خود را بيشتر در معرض تلقينات رواني ، قرار دهد و در چه شرايطي از درجه تلقين پذيري بالاتري برخوردار است .
با توجه نمودن به شرايط وپژه نمازگزار ، از نظر تكرار اقامه نماز در زمانهاي خاص ، شرايط ويژه جسماني مثل طهارت جسم ، پاك بودن لباس ، غصبي نبودن محل و .. ، الفاظ ، اذكار و توجهات خاص در هر كدام از بخشهاي نماز . حركات خاص و سمبليك (مثل سجده) ، همچنين نحوه قرارگرفتن هميشگي نمازگزار در مقابل قبله و در جريان ميدانهاي الكترومغناطيسي زمين ... و از طرف ديگر شناخت هايي كه نمازگزار از خداوند و اصول مذهب و دستورات آن ( از جمله در مورد نماز ) آموخته است يا بخصوص آنچه كه نمازگزار در مورد نماز تجربه كرده است ( مثلا حاجتهاي متعددي كه بر سر سجاده نماز از خداوند طلب كرده و نتيجه گرفته است ) و عوامل بسيار متعدد ديگر ، همگي سبب مي شوند كه فرد هنگام نماز در شرايط ويژه اي از تلقين پذيري قرار بگيرد و بر اثر آن ، آن چه به خاطر طلب آن از خدا ، به نماز خود توجه مي كند و آن چه را كه در حين نماز ، در رابطه با آن به خود تلقين مي نمايد ، برايش حاصل مي شود .
چرا كه تلقين ها و توجهات در اين شرايط خاص ، منجر به فعال شدن ناقل هاي عصبي كه فرد را در جهت طلب حاجت خود ياري مي نمايند ، مي شود ، يا به زبان ساده تر تلقين در اين شرايط ويژه سبب مي شود كه فرد استعدادهاي نهفته دروني خود را به كار اندازد و از آن در امور خود ياري بجويد .
بعنوان مثال معروف است كه هرگاه حكيم ابن سينا ، در مسائل علمي خود با مشكلي مواجه مي شده است ، به اقامه دو ركعت نماز مي پرداخته است . توجيه معمولي و صد البته درست قضيه ( صرفنظر از مسائل پزشكي ) اين است كه ابن سينا براي حل مشكل فكري خود ، از درگاه خدا استمداد مي نموده است .
اما توجيه علمي آن با توجه به ناقل هاي عصبي و مسائل مربوطه به آن (كه تفكر را هم جرياني ناشي از برخي تغييرات در ناقل هاي عصبي دستگاه اعصاب مي داند ) اين است كه ابن سينا ، به خاطر آن كه اعتقاد داشته است كه مشكل فكريش با نماز حل مي شود (محتويات مطلوب حافظه) و اراده نموده است كه مشكلش را به اين طريق حل كند ( استفاده از قشر مغز و تلقين ) سرانجام موفق مي شده است كه ناقل هاي عصبي كه منجر به حل مشكل فكري او مي شوند يا همان استعدادهاي نهفته مانده ذهني خويش را ، در خود فعال نمايد و از آن در حل مشكل فكريش ، بهره ببرد.
به همين ترتيب عارف سترگي كه اراده مي كند در نمازش ، عشق الهي را تقويت نمايد ناقل هاي عصبي مربوط به عشق الهي را در نماز خود تقويت مي كند و افزايش ميدهد ، يا دانش آموزي كه اراده مي كند ، اعتماد به نفس خود را بوسيله نماز افزايش بدهد ، به مرور اعتماد به نفس را به خود تلقين مي كند و ناقل هاي عصبي مربوط به آن را فعال مي سازد. يا كشاورز عامي ، كه در نماز خود ، طلب روزي حللا ، از درگاه الهي مي كند ، در واقع ناقل هاي عصبي حركت دهنده در جهت كسب روزي حلال را در خود تقويت مي نمايد .( مثلا راههايي براي برداشت محصول بهتر و بيشتر ، كه تا آن روز به آن فكر نمي كرده يا متوجه آن نبوده است ، به ذهنش مي رسد ) .
اما لازم به توجه موكد است كه همه اين مسائل با توجه به ديدگاههاي پزشكي و روانشناسي و صرفنظر از آن بخش از قضا و قدر الهي است كه مثلا كتاب اغراض ما بعد الطبيعه را براي حل مشكل فكري ابن سينا در مسير او قرار مي دهد ، يا باران رحمت الهي را پس از مدتها خشكسالي بر محصول آن كشاورز عامي ، فرو مي آورد . بدين ترتيب واضح است كه هر كس با توجه به تصويري كه در ذهن خود ، از خوشبختي ترسيم نموده است ، مي تواند با امداد از توجهات و تلقينات سازنده اي كه در شرايط ويژه تلقين پذيري ، در حين نماز انجام مي دهد ، ناقل هاي عصبي دستگاه مغز و اعصاب خويش را به سمت مطلوب خويش هدايت كند و اراده و اختيار خود را در آن جهت ، تقويت نمايد . و صد البته بالاترين و والاترين حد ممكن جايي است كه انسان هدف خود را رسيدن به آخرين درجه كمال كه همانا ، قرب الهي در سايه تخلق به اخلاق الهي ( كه همان راه معصومين (علیه السلام) است ) ، قرار دهد و بوسيله نماز ، اين امر را كه همراه با خوشبختي دنيا و آخرت است ، پيوسته تقويت بنمايد . اما در مورد تلقينات و توجهات ، اين نكته هم قابل ذكر است كه اين مقولات ، نه فقط در مواقع نمازهاي يوميه ، بلكه در تمامي لحظات زندگي يك فرد مي توانند با او همراه باشند ، اما بي شك در موقع نماز شرايط ويژه اي پديد مي آيد كه موقعيت نمازگزار را ممتاز مي كند و سبب مي شود كه تلقين هاي توأم با نماز در ساير لحظات زندگي و ديگر جلوه هاي آن نيز منشاء اثر باشند . از نقطه نظر پزشكي اين شرايط ويژه مي تواند متاثر از ساير ويژگيهاي نماز ( از جمله زمان نماز ، مكان نمازگزار ، طهارت ، اذكار و الفاظ حين نماز ، وضعيت جسمي و رواني نمازگزار و .. باشند . به اميد خدا ، در شماره هاي آينده با توجه به تاثير نماز بر تلقين هاي سازنده رواني ، به چند نكته قابل توجه در اين مورد ، اشاره خواهيم نمود.
در ادامه اين مجموعه مقالات بحث هايي پيرامون ناقلهاي عصبي و تعادل آنها كه به بهترين شكل توسط نماز اين تعادل حاصل مي شود ، خواهيم داشت ، ضمنا پيشنهاد مي كنيم كه براي فهم بهتر مقاله تاثير نماز بر تلقين هاي سازنده رواني ، آن را يك بار ديگر پس از مطالعه نكته سي و هشتم از اين مجموعه مقالات ( تاثير نماز بر تعادل ناقل هاي عصبي ) مطالعه فرمائيد .
نكته سي و چهارم:
تاثير نماز بر اختلالات هيستريك(81):
اذكروني اذكركم
مرا ياد كنيد و به سوي من توجه نماييد
تا شما را ياري كنم و به سويتان توجه نمايم
( سوره مباركه بقره ، آيه شريفه 152)
اختلالات تجزيه اي و تبديلي كه براي سهولت اطلاق در اين مقاله ، مانند منابع قديمي تر علمي ، با اصطلاح كلي هيستري خوانده مي شوند دلالت بر طيف گسترده اي از انواع بيماريهاي جسمي و رواني دارد كه در ارتباط با مفهوم تلقين به سر مي برند . زيگموند فرويد نابغه بزرگ تاريخ علم ، از طريق انجام مطالعاتي حول و حوش همين مجموعه بيماريها ، يعني هيستري ( كه در كتابي به همين نام انتشار يافت ) به نظريات و كشفيات درخشان خود ، پيرامون ضمير ناخودآگاه ، در انسان دست يافت .
اكتساب نفع ( منفعت طلبي ) جلب توجه اطرافيان ، نيازمندي عميق به مهر و محبت ، حذف خاطرات بد و مقابله با تجربه هاي نامطلوب و تلخ زندگي و مسائل بسيار ديگر از اين قبيل ، از جمله دلايلي هستند كه سبب ميشوند شخص به صورت ناخود آگاه ( يعني بدون آن كه خود متوجه و آگاه باشد ) علائم بيماريهاي مختلف جسمي و رواني را تقليد كند و در واقع به يك حالت هيستريك مبتلا گردد . بعنوان مثال شخصي كه در يك محيط بسيار پر سر و صدا و شلوغ ، كار و يا زندگي مي كند ممكن است به طور ناگهاني دچار ناشنوائي كامل
( كري عصبي ) گردد ، حال آن كه ساختمان دستگاه شنوائي او كاملا طبيعي است و هيچ اشكالي در آن ديده نمي شود . يا كودكي را در نظر بگيريد كه از ورود به مدرسه ، متنفر است ، اما هنگامي كه مجبور به رفتن مدرسه مي شود هر صبح قبل از حركت ، دچار دردهاي شديدي مي شود كه با معاينات پزشكي و آزمايشهاي طبي ، هرگز قابل توجيه نيست. يا زن جواني كه دوست ندارد همسرش او را در خانه تنها بگذارد ، به همين دليل به طور ناخودآگاه ، دچار حملات شديد تهوع ، استفراغ و .. مي گردد . البته لازم به توجه است كه حالات هيستريك معمولا در افرادي بوقوع مي پيوندد كه داراي شخصيت هاي خاص و به شدت تلقين پذير ( هيستريونيك ) مي باشند ، ضمنا بايد توجه داشت كه مفهوم هيستري با مفهوم تمارض ( تظاهر به بيماري كردن ) به كلي متفاوت است ، چرا كه شخص هيستريك واقعا و بدون آن كه خود بخواهد علائم بيماري ها را تقليد مي كند اما شخص تمارض كننده ، خود به خوبي مي داند كه بيمار نيست ، اما بدلايلي ادعاي داشتن علائم بيماري را مي نمايد و به بيماري كاملا آگاهانه تظاهر مي كند .
بدين ترتيب مبتلايان به اختلالات هيستريك ، ممكن است علائم هر بيماري جسمي و رواني را تقليد نمايند ، مثلا دچار فلج شوند ، به حملات صرع مبتلا گردند ، كور شوند ، هويت خود را فراموش كنند و علائم بيماري هاي رواني مختلف را نشان دهند و ..
لازم به توضيح است كه اين اختلال به شكل كم و بيش طبيعي ، در افراد كاملا سالم نيز ممكن است به چشم بخورد ، بعنوان مثال يكي از شايعترين جلوه هاي آن در ميان برخي از دانشجويان پزشكي ديده مي شود ، كه ضمن ورود به هر بخش آموزشي جديد در بيمارستان ، علائم بيماران آن بخش را در خود مي يابند ! مثلا در ورود به بخش قلب ، احساس مي كنند كه در صداي قلب آنها سوفل ( صداي اضافي و غير طبيعي ) وجود دارد يا در ورود به بخش روماتولوژي ( بيماريهاي روماتيسمي ) احساس درد شديد در زانو و ساير مفاصل خود مي كنند و يا بخصوص در ورود به بخش روانپزشكي ، گمان مي كنند كه دچار يك بيماري شديد رواني ، مثلا اسكيزوفرني ( جنون جواني ) هستند !
كه البته همانطور كه گفته شد ارتباط ظريف اين حالات هيستريك با پديده نيرومند تلقين ، توجيه كننده قضيه در تمام موارد است . اما صرفنظر از مشكلات مختلفي كه اشخاص مبتلا به اختلالات هيستريك براي خود و اطرافيانشان ايجاد مي كنند ( از جمله مشكلات متعددي كه يك زن هيستريك مي تواند براي شوهر بيچاره اش ايجاد كند ! ) (82) ، تنها در بعد بيماريهاي ناشي از هيستري ، پيوسته هزينه هاي كلان و سرسام آوري از بودجه خانواده ها و بيكمارستانها و مراكز بهداشتي مختلف صرف آزمايشات تشخيصي و عمليات درماني بيهوده و بي نتيجه اي مي شود كه در مورد بيماريهاي ساختگي افراد هيستريك ، انجام مي گرد د . بر اين اساس چنانچه راههاي نيرومند و موثري ، براي پرهيز از اين قبيل اختلالات و پيشگيري از آنها يافت شود ، نتايج بسيار مطلوبي حاصل خواهد شد .
اما همانطور كه گفته شد ، زير بناي بروز اختلالات هيستريك ، نياز مفرطي است كه مبتلايان به جلب توجه و نفع از اطرافيان و حتي مركز همه توجهات قرار گرفتن دارند. اين افراد نياز مبرمي به محبت و تاييد اطرافيان در خود احساس مي كنند ، كه ارضاي اين نياز هم براي اطرافيان بسيار دشوار است و احيانا اگر اين توجه و محبت كه نياز آنهاست بوسيله كسي به آنها داده شود ، آن وقت شروع به امتحان فرد مي كنند ، تا حدي كه اغلب منجر به بازگرفتن محبت ( توسط شخص محبت كننده ) مي شوند . (83)
بر اين اساس چنانچه انسان ، پيوسته كسي را در دسترس داشته باشد كه آن شخص را قدرتمندترين قدرتمندان و در عين حال مهربانترين مهربانان بداند و متوجه باشد كه آن قدرتمند مهربان پيوسته او را به نظاره نشسته است و به امور او بيش از هر كسي آگاه است و از هيچ نعمت و محبتي نسبت به او دريغ نمي كند . ديگر هرگز محبت و عشق را از غير او ، انتظار نخواهد داشت و در نتيجه احتمال ابتلاء به هيستري در مورد او بسيار كم خواهد بود و اين صفت ( انتظار نداشتن عشق و محبت جز از خدا ) صفت بندگان خالص خدا و نمازگزاران حقيقي است . آنان كه معني اذكروني اذكركم را به خوبي دريافته اند و مي دانند كه در مقابل لبيك آنها به پروردگار عالم ، در اقامه نماز و ذكر روزانه پروردگار ، خداي تبارك و تعالي نيز به آنان توجهي فوق حد تصور مي كند .
پس در بعد پيشگيري ، امكان درگيري نمازگزار واقعي ، با اين قبيل اختلالات كه ناشي از نياز به توجه اطرافيان و غير خدا مي باشد ، چيزي در حد صفر خواهد بود .اما در بعد درمان بايد به خاطر داشت كه بيماران هيستريك ، تلقين پذيرند و به همان سهولت كه به تلقين هاي مضر جواب مي دهند به تلقين هاي مفيد نيز پاسخ مي دهند . (84)
و به اين ترتيب تلقين هاي سازنده رواني توأم با نماز ( كه در شماره گذشته به اختصار به آن اشاره شد ) به خصوص تلقين كه بوسيله نماز انسان در مقابل مهربانترين ، دلسوزترين و متوجه ترين و در عين حال تواناترين و موثرترين و قدرتمندترين ، موجود هستي قرار مي گيرد ، مي توانند بعنوان درمانگر اين قبيل اختلالات مطرح باشند . چرا كه با تكرار نمازهاي يوميه ، نمازگزار مي آموزد براي آن كه رحمت بيكران خالق آفرينش را به سمت خود متوجه سازد ، چاره اي ندارد جز آن كه دستورات سعادت بخش او را اجرا كند و از جمله در صدر اين دستورات پيوسته به اقامه نماز بپردازد . به قول حافظ شيرين سخن :
گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
هر چند كه ادامه همين سير و سلوك عاشقانه و تبادل عشق و محبت ميان عابد و معبود در نماز ، سبب مي شود ، انسان به جايي برسد ، كه حد آن براي ذهن ها و انديشه هاي حقير و كوچك ما گنهكاران ، غير قابل تصور است . آن جائي كه پيشواي سوم شيعيان ، حضرت ابا عبد اله الحسين (علیه السلام) ، در دعاي شريف عرفه آن را اين گونه ترسيم مي كنند : انت الذي ازلت الاغيار عن قلوب احبائك حتي لم يحبوا سواك و لم يلجئوا الي غيرك
بار پروردگار ! تو همان كسي هستي كه اغيار و نامحركان را از صحنه دل عاشقانت ، چنان دور نمودي ، كه آنان به جز تو ديگري را دوست نداشته باشند و به غير تو پناه نبرند . (85)
نكته سي و پنجم:
تاثير نماز بر درمانهاي راز وارانه:
يا من اسمه دوائ و ذكره شفاء و طاعته غناء
در شماره هاي گذشته از “ تلقين ” سخن گفتيم و بيان نموديم كه چگونه ممكن است
“ تلقين ” سبب به بار آمدن نتايج كاملا غير منتظره و غير قابل توجيه با منطق گردد و از آنجا به “ نماز ” و تلقين هاي سازنده توأم با آن اشاره نموديم گفتيم چگونه آن چيز كه انسان ، به خاطر طلب نمودن آن از خدا ، نماز مي گذارد و در راه طلب ، به نماز خود ، توجه مي كند و با توجيه علمي آن چيز كه انسان بوسيله “ نماز ” به خود تلقين مي نمايد ، به طرز اعجاب انگيزي براي او حاصل خواهد شد . اما وجود درمانهاي رازوارانه و درمانگري بدون توجه و اطلاع از مسائل پزشكي نيز از پديده هاي مسلم و قابل قبول براي دانش بشري است كه سوابق ديرينه دارد و با پديده تلقين ، توجيه مي شود .
از آن جمله مي توان به روشهاي شفابخش جادويي و مذهبي يونان باستان اشاره كرد و معجزات درماني و شفاي بيماران صعب العلاج يا لاعلاج كه در معبد “ اسكولاپيوس ” واقع در “ اپيدوروس ” به وقوع مي پيوست را ذكر نمود .(86)
در سرتاسر قرون وسطي نيز ، مردم اروپا ، براي معالجه بيماريهايشان به قديسين و كليسا متوسل مي شدند .
مثلا “ براي امراض چشمي خود از قديس “ كلار ” و براي طاعون از قديس “ رالف ” مدد مي جستند و يا براي مرض بواسير به قديس “ فياكر ” و يا حتي براي درمان “ سل ” به پادشاهان خود !؟! پناه مي بردند و در اكثر موارد نتايج درخشان درماني به دست مي آوردند !
علاوه بر آن “ شخصيت هاي عابد و پارسا ، گاهي فقط به اعتبار نام و تاثير ساده كلمات ، موفق به درمانهاي بسيار چشمگيري مي شوند كه ممكن است به دخالت غيبي ، نسبت داده شود ” (87)
قبول اين موضوع به ظاهر غير عقلاني و غير قابل توجيه با منطق ، آن قدر عموميت دارد ، كه حتي در آثار ادبي و فلسفي عقل گراترين نويسندگان دنيا تاييد شده است ( براي نمونه رجوع كنيد به رمان “ سرگيوس پير ” اثر “ لئون تولستوي ” ) .
در تاريخ اسلام و ايران نيز تا به امروز موارد بيشماري از درمانهاي رازوارانه ، از شفاي بيماران غير قابل علاج و رو به مرگ ، در امامزاده ها و مساجد گرفته ، تا درمانگري توسط شخصيت هاي مذهبي اعم از علماي دين يا مشايخ صوفيه و يا حتي گروهي خاص كه در اصطلاح عوام “ نظر كرده ” خوانده مي شوند ، مي توان سراغ گرفت. شايد مشاهده تعدد اين قبيل درمانهاي عجيب باعث شده بود كه مولانا (ره) با اطمينان ، فرياد بزند : “ من قاعده درد و دوا مي شكنم ” !
اين موضوع ، هر چند گاهي به انگيزه سود جويي و استحمار مردم انجام گرفته و در واقع به شارلاتان بازي ! تبديل شده است ، اما موارد متعددي را كه مورد تاييد “ علم و دين ” مي باشد را نيز در بر مي گيرد .
چرا كه ، همانطور كه گفته شد ، علم پزشكي ” اين مقولات را بوسيله پديده نيرومند تلقين ، توجيه مي كند (88) و از طرفي در “ دين ” ضمن اعتقاد به قدرت بي انتهاي الهي و ممكن بودن هر غير ممكن بشري ، براي ذات اقدس خداوند ، مي توان با اطمينان كامل ، شفاي هر دردي ، و لو لا علاج را از او خواست ودر درمان هر بيماري كه حتي پزشكان از كنترل آن ، عاجز مانده اند ، از رحمت بيكرانه اش ، بهره جست .
با اين ديدگاه ، چنانچه پزشكان به مادري بگويند كه : ديگر از دست ما براي فرزندت هيچ كاري ، ساخته نيست ! همه چيز به پايان نرسيده است ، بلكه همان خدائي كه پزشكان در درمان بيماران علاج پذير ، وسيله انتقال رحمت و شفاي اويند ، قادر است چنانچه اراده كند وسايل و واسطه هاي ديگري كه چه بسا غير مادي هم باشند براي درمانگري كودك دردمند بر انگيزد.
اما جايگاه “ نماز ” در بروز اين چنين درمانهاي “ غرق در رمز و راز ” جايگاه ويژه اي است .
چه بسيار است شرح روايات زندگي آنان كه با دخيل شدن به درگاه نوراني ائمه دين (علیه السلام) و به خصوص حضرت ثامن الائمه ، السلطان ابو الحسن علي بن موسي الرضا (علیه السلام) و پس از اقامه نمازهاي طولاني و عجز و لابه بسيار به بارگاه حضرت باريتعالي يا با واسطه قرار دادن حضرت امام زمان (عج ) ، چننان از سلطه مرگبار بيماريهاي پيشرفته نجات يافته اند ، كه زبان و قلم از توصيف آن قاصر و دانش پزشكي از كشف ماهيت آن ، انگشت به دهان است !
بدين ترتيب آن زمان كه همه درهاي علم و طبابت ، بر روي انسانهاي دردمند و ناتوان ، بسته مي شود و علم از نقص نسبي خود ، شرمسار مي گردد تنها شكوهمند ترين جلوه “دين ” يعني نماز است كه قادر خواهد بود ، دروازه هايي بزرگ از رحمت الهي را بر بنده عليل و بيمار بگشايد و شفايي شگفت انگيز ، هديه اش كند . چرا كه “ نماز ” تكرار اسم كسي است كه اسمش دواست و ذكر دائمي همو ست كه ذكرش شفاء .