«الطواف بالبيت صلوة»1
حج، يك نماز بزرگ است.
حج با نماز، چنانكه از روايت مذكور در پيشاني همين صفحه نيز دانسته ميشود، سنخيت و قرابت تام دارد، در اين هر دو عبادت، توحيد اصل است.
در هر دو عبادت «توجه» به خداوند اصل است، هم به معني ظاهري اين كلمه، كه همان در جهت كعبه ايستادن و رو به سوي كعبه كردن است و هم توجه به باطني كه در دل به ياد خدا بودن است. هر دو عبادت با «احرام» آغاز ميشود، احرامِ نماز ساده است و پس از نيت و با گفتن «الله اكبر»، يعني همان «تكبيرة الاحرام»شروع ميشود. اما «احرام» حج مفصلتر و پيچيدهتر است. در هر دو عبادت، انسان پس از احرام بستن در فضايي محدود شده و حريمي حصاربندي شده قرار ميگيرد و در آن حريم اعمالي را بر خود حرام ميسازد.
نماز، يك حج كوتاه چند دقيقهاي است، از راه دور، رو به كعبه، كه در هر شبانهروز پنج بار تكرار ميشود و حج، يك نماز بلند و بزرگ و مفصل چند روزه است، از نزديك، در كنار كعبه، اما باز هم رو به كعبه، كه در همة عمر، تنها يك بار بر هر كه بتواند واجب است.
در نماز، پس از تكبيرة الاحرام، ديگر راه نميرويم، چيزي نميخوريم، حرفي غير از اوراد و اذكار واجب و مستحب نماز به زبان نميآوريم، نميخوابيم،... اما در حج، در چند شبانهروز ه محرم هستيم، راه ميرويم، ميخوابيم و برميخيزيم، سخن ميگوييم، غذا ميخوريم، تجديد وضو ميكنيم، اما بر اين حركت و سكون و تكلم و سكوت و خوردن و خفتن ما، حالتي شبيه حال نماز احاطه دارد. گويي در حضور خداوند هستيم و همانطور كه در نماز، در حضور خداوند، مكلف و مراقب بوديم تا آداب حضور را رعايت كنيم، در اينجا هم بايد آداب حضور را رعايت كنيم، منتها حضور در كنار كعبه، در مسجدالحرام و ايستادن رو به كعبه در چندقدمي آن، حضوري است غنيتر و قويتر كه آداب خاص خود را دارد.
ميتوان باز هم در مقام تشبيه چنين گفت كه كعبه در حكم يك قطب مغناطيسي نيرومند است و مسلمانان در هر كجاي جهان كه باشند، برادههاي خُرد و كوچك آهناند كه تحت تأثير اين ميدان مغناطيسي نيرومند، رو به سوي آن، جهت پيدا ميكنند؛ اما همين برادهها، وقتي فاصلهشان از آن قطب مغناطيسي از مقدار معيني كمتر ميشود، ديگر به تغيير جهت اكتفا نميكنند بلكه رفتار ديگري پيدا ميكنند، يعني حركت ميكنند و جذب ميشوند و ميچرخند و ميگردند. همانطور كه رفتار يك برادة آهن در فاصلة بسيار نزديك به آهنربا، با رفتار همان بُراده در فواصل دور، فرق دارد، عبادت كسي هم كه به حج ميآيد و در فاصلة نزديك به خانة خدا، يعني در حريم حرم، قرار ميگيرد با عبادت از راه دور به جانب كعبه ، كه همان نماز باشد، فرق ميكند.
ه بياني ديگر ميتوان گفت، نماز يك نمونه و به اصطلاح يك «نمونك» يعني ماكت كوچك از حج است كه هر كس در خانة خود بدان دسترس دارد و هر شبانهروز به كمك آن روح توحيد و خداپرستي را در خود تقويت ميكند. نماز مينياتور حج است. نماز «حج خُرد» است و حج «نماز كلان»2. گويي حج همان نماز است كه تقويت شده و بُعد يا ابعاد تازهاي يافته است. تفاوت حج چند روزه كه يك افت و خيز همراه با اعمال مفصل و پيچيده در متن زندگي است، با نماز، مثل يك واقعيت سه بُعدي و مجسّم و ملموس فضايي است با يك تصوير دو بُعدي روي صفحة كاغد از همان واقعيت.
ما هميشه گفته ايم كه «مسجدالحرام، حرم حرمهاست» و «كعبه، محراب محرابهاست»، حال ميگوييم «حج، نماز نمازهاست». همان انتظاري كه از نماز داريم، از حج هم بايد داشته باشيم، منتها با تأثيري شديدتر و ماندگارتر و با ابعاد روحي و دروني عميقتر و ابعاد اجتماعي وسيعتر. دربارة نماز در قرآن ميخوانيم:
إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ(عنكبوت: آيه 45)
به راستي كه نماز (شما را) از اعمال زشت و ناپسند باز ميدارد و ياد خدا (از آن هم) بزرگتر است.
تأثير نماز بر انسان دو جنبه دارد؛ يك جنبة مثبت و ايجابي و يك جنبة منفي و سلبي. جنبة منفي و بازدارندة آن، همان بازداشتن انسان است از گناه، و به تعبير قرآن از فحشا و منكر، نماز سبب ميشود كه انسان متناسب با حضور قلب و توجهي كه در نماز دارد، كمتر گناه بكند. نماز تقوي را تقويت ميكند و به انسان در برابر وسوسههاي شيطان، قدرت مقاومت ميدهد. اما تنها گناه نكردن كافي نيست و اين، همة فايده و نتيجة نماز نيست؛ بهرة بالاتري كه نمازگزار از نماز ميبرد توجه به خدا و به ياد خدا بودن و به تعبير قرآن ذكر الله است كه مهمتر است و بالاتر و برتر؛ دوري از فحشا و منكر، شرط لازم ورود به بارگاه ياد الهي است.
او را به چشم پاك توان ديد، چون هلال |
هر ديده جاي جلوة آن ماهپاره نيست
حافظ |
برگرفته از: حج نماز بزرگ، حداد عادل
1 . حديث نبوي (نقل از المسند، احمد بن حنبل، ج 3، ص 414)
2 . كساني كه در علوم و مهندسي با دو مفهوم "مايكرو" (micro) به معني ريز و خُرد و "ماكرو" (macro) به معني بزرگ و كلان آشنا هستند و ميتوانند در اينجا در اصطلاح خرد و كلان را به همان معني بدانند.